كيف سياه رنگ را گذاشت روي زانويم. بعد بی آنكه نگاهم كند، گفت اتفاق وحشتناكی برايش افتاده است. گفت همهاش توی همين كيف است و از ماشين پياده شد. هنوز در را نبسته بود كه سرم را خم كردم و گفت: «ميتونم اسمتونو بپرسم؟»
سرش را خم كرد و خيلي آهسته گفت: «دراكولا»
خرید کتاب خون آشام 1
جستجوی کتاب خون آشام 1 در گودریدز
معرفی کتاب خون آشام 1 از نگاه کاربران
کتاب های مرتبط با - کتاب خون آشام 1
سرش را خم كرد و خيلي آهسته گفت: «دراكولا»
خرید کتاب خون آشام 1
جستجوی کتاب خون آشام 1 در گودریدز